دخترکشی برای حفظ آبرو
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۱۴۷۳
آفتابنیوز :
«فرشته. م»؛ زن جوان ۳۲ساله اهل شهر اهواز در استان خوزستان بامداد ۲۶ تیرماه جاری به دلیل اینکه از همسرش جدا شده بود، توسط پدرش با ضربات چاقو به قتل میرسد.
به گفته یک فرد آگاه؛ اواخر تیرماه ساعت ۱ و ۳۰ دقیقه بامداد یک فقره قتل در خانهای در خیابان دانش منطقه «پاداد» کلانشهر اهواز به پلیس مخابره میشود که بلافاصله ماموران کلانتری ۲۳ اهواز همراه ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی و بازپرس ویژه قتل به محل اعزام میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماموران و تیم جنایی پس از بازرسی از خانه با جسد زنی جوان مواجه میشوند که به طرز وحشتناکی به قتل رسیده بود. در بررسیهای به عمل آمده مشخص میشود که مقتول دارای دو فرزند بوده که به دلیل مشکلات از همسرش جدا شده و در خانه پدرش زندگی میکرده است. شب حادثه پدر ۵۸ ساله مقتول، او را با چندین ضربه چاقو به قتل رسانده و چاقو را درون رختخوابهای خانه پرتاب میکند.
مادر قربانی به «اعتماد» توضیح میدهد که دخترم را ۱۵سالگی مجبور کردند با کسی که نمیخواهد ازدواج کند. بعد از حدود ۱۵ سال که دخترم از همسرش جدا میشود پدرش به خاطر همین موضوع او را به قتل میرساند. شب حادثه یک فرد ناشناس با پلیس تماس میگیرد و جریان را اطلاع میدهد. سپس همسر سابقم را بازداشت میکنند.
بازداشت پدر فرشته در حالی است که پیگیریهای «اعتماد» از پرونده دو دخترکشی وحشتناک در ماه گذشته (تیر ماه) نشان میدهد؛ «راحله. ر» دختر ۱۵ساله اهل شهرستان خوی و «زیلان. ا» دختر ۱۵ساله اهل همین شهرستان که به دست پدران خود به قتل رسیدند یکی، دو ماه دیگر با قید وثیقه آزاد خواهند شد...
«زیلان. ا»؛ ۱۶ تیرماه به خاطر دریافت یک اسام اس با اسلحه کلت کمری توسط پدرش با انگیزه ناموسی به قتل رسید.
«اعتماد» در شماره ۵۵۲۹ طی گزارشی تحت عنوان «دخترکشی به خاطر یک پیام» به جزییات حادثه پرداخته است. عموی قربانی در پاسخ به اینکه پدر زیلان آزاد شده است؛ میگوید: «گفتند؛ سه، چهار هفته دیگر وثیقه بیاورید تا پدر زیلان را آزاد کنیم.»
«راحله. ر» نیز در ۲۱ تیر ماه توسط پدر و مادرش به دلیل اختلافات خانوادگی خفه و به قتل رسید. هرچند در ابتدا خبرگزاریها اعلام کردند که راحله خودکشی کرده است، اما «اعتماد» در شماره ۵۵۳۳ طی گزارشی تحت عنوان «پشت پرده جنایت در خوی» به جزییات حادثه پرداخته و اشاره کرده که راحله توسط پدر و مادرش به قتل رسیده است. پدر و مادر راحله نیز تا چند وقت دیگر آزاد خواهند شد. در همین رابطه یکی از اقوام نزدیک خانواده به «اعتماد» میگوید: «پدر و مادر راحله تا چند وقت دیگر با قید وثیقه آزاد میشوند. آن دو در اعترافات خود گفتند؛ چون راحله نمیخواست با همسرش زندگی کند، ما هم او را کشتیم.»
بامداد ۲۶ تیر ماه
یکی، دو ماهی میشد که از همسرش جدا شده بود. به همین خاطر هم توسط پدرش به قتل رسید. مادر قربانی در مورد شب حادثه به «اعتماد» میگوید: «دخترم تازه طلاق گرفته بود و در خانه پدرش زندگی میکرد. سه روزی بود که از فرشته خبر نداشتم. شب حادثه دلم طاقت نیاورد و با او تماس گرفتم. کمی حرف زدیم و بعد خداحافظی کردیم که ایکاش خداحافظی نمیکردیم. این آخرین مکالمه ما بود و حدود ساعت ۱ و نیم بامداد پدرش او را به قتل رساند. فرشته و شوهر سابقش به همراه خانوادههایشان در یک خانه زندگی میکردند.
از اقوام خانواده شوهر سابقم شنیدم که آن شب وقتی چراغهای حیاط را خاموش کردند فرشته هنوز داخل حیاط بود که ناگهان متوجه میشود پدرش در حالی که به سمت او میآید چاقو به دست دارد. هنگامی که فرشته متوجه ماجرا میشود به سمت اتاقش فرار میکند، اما، چون در اتاقش قفل نمیشد، پدرش داخل اتاق میشود و با چاقو او را «۲۰ تکه» میکند. قاضی پرونده نحوه کشته شدن فرشته را برایم توضیخ داده است.
۲۸ سال پیش
مادر فرشته در ادامه توضیح میدهد که بیست و هشت سال پیش از همسرش به دلایلی جدا میشود. او میگوید: وقتی ۱۳ سال داشتم مرا به پدر فرشته میدهند، اما بعد از مدتی به خاطر مشکلاتی که داشتیم از هم جدا شدیم. فرشته و برادرش با پدرشان بزرگ شدند و شوهرم نمیگذاشت آنها را ببینم. فرشته که ۱۵ساله شد پدرش او را به اجبار به یکی از اقوام نزدیکشان داد.
فرشته همیشه به من میگفت که اصلا راضی به این ازدواج نبوده، اما خب دخترم چارهای جز زندگی نداشت تا اینکه خردادماه امسال صبرش تمام شد و بالاخره از هم جدا شدند. مشکلاتشان زیاد بود. شوهرش قرار بود همین مردادماه ۵۰ میلیون تومان بابت مهریه به فرشته بدهد که خب نشد و او را کشتند. از ماموران و قاضی پرونده شنیدم آن شب عموی فرشته برادرش را که پدر دخترم است تحریک کرده و گفته باید تا ماه محرم نشده، فرشته را بکشی!
فردای روز حادثه
این زن میگوید: «چند وقت قبل از این حادثه فردی ناشناس روی ماشینم اسید ریخت و ماشینم خراب شد. در همین راستا پروندهای هم تشکیل شد. فردای روز حادثه بازپرسی که پرونده اسیدپاشی روی ماشینم را به عهده داشت با من تماس گرفت و گفت؛ حالتان خوب است؟ مشکلی ندارید؟ اتفاقی برایتان نیفتاده؟ تعجب کرده بودم و گفتم؛ چطور؟ نه، مشکلی نیست! گفت؛ فقط میخواستم بدانم. تا اینکه حدود ساعت ۱ بعدازظهر فردی از آشنایان دور با من تماس گرفت و گفت؛ خبر داری دخترت را کشتند! اصلا باورم نمیشد، تعجب کرده بودم. گفتم؛ اگر منظورت اذیت کردن فرشته است، خبر ندارم. گفت؛ چطور خبر نداری دخترت به قتل رسیده. سریع با یکی از عموهای فرشته تماس گرفتم. او هم بدون اینکه رعایت حال مرا کند، گفت؛ بله، درست است. فرشته را پدرش کشته...
تایید قتل در کلانتری ۲۳ اهواز
مادر فرشته توضیح میدهد که بعد از شنیدن این حرفها خودم را به کلانتری ۲۳ اهواز در محدوده خیابان پاداد رساندم. هنوز باورم نمیشد که دخترم را کشتند. از ماموران کلانتری پرسیدم؛ راست است که میگویند؛ فرشته. م توسط پدرش به قتل رسیده؟ گفتند؛ بله درست است. پدرش با ضربات چاقو او را کشته است. باز هم باورم نمیشد. برای همین به آنها گفتم؛ گزارش ماموران را نشانم دهید. گزارش را دیدم.
در گزارش ماموران آگاهی قید شده بود که حدود ساعت ۱ بامداد این اتفاق افتاده، ولی تا به ماموران اطلاع دادند کمی طول کشیده است. پرسیدم چه کسی تماس گرفته و ماجرا را گفته؟ گفتند؛ یک فرد ناشناس. حتی یکی از ماموران آگاهی به من گفت؛ خانم، پدرش او را کشته. نهایت ۳ تا ۶ ماه بازداشت و در آخر با قید وثیقه آزاد میشود. بعد هم به من گفتند؛ اگر جسد را میخواهی ببینی فردا برو پیش قاضی. وقتی رفتم پیش قاضی، گفت؛ خانم دیر رسیدی، دخترتان را ساعت ۷ صبح به خاک سپردند. قاضی گفت؛ از جسد عکس گرفته شده، اما نمیتوانم عکسها را نشانتان دهم، چون اگر عکسها را ببینید حالتان بد میشود...
اکثر قتلهای خانوادگی به خاطر آنچه آبرو معنا شده، رخ میدهد
بر اساس پژوهشها؛ قتلهای خانوادگی خشونتی است که اغلب بر پایه عبور زن از خط قرمزهای خانوادگی و از سوی مردان خانواده بر زنان اعمال میشود. هرچند گزارش رسمی درباره آمار این خشونتها وجود ندارد و نمیتوان گفت آمار وقوع آن در کشور زیاد یا کم است، اما اغلب این قتلها در مناطق جغرافیایی که زندگی طوایفی وجود دارد و مردان خانواده پیرو قوانین نانوشته طایفه هستند، رخ میدهد. در اغلب موارد قاتلان مسائلی را به عنوان توجیه چرایی وقوع قتل مطرح میکنند که به زعمشان به نوعی با آبرو در ارتباط است.
در واقع مسائلی نظیر برقراری روابط عاطفی خارج از عرف و شرع، خیانت به همسر، زنا، فرار از خانه و... که به زعم مردان خانواده ضد ناموس یا بیناموسی محسوب میشود، دستمایه وقوع یک قتل ناموسی میشود و از سوی دیگر حدود و ثغور تشخیص مسالهای که به آبروی یک خانواده خدشه وارد کرده و به تبع آن مرتکب این به اصطلاح بیآبرویی یعنی زن محکوم به قتل میشود نیز در هر خانوادهای بنا بر فرهنگهای مختلف، متفاوت است. در واقع برای مرتکب قتل عمدی که شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد یا به هر علت قصاص نشود (نظیر اینکه قاتل پدر یا اجداد پدری مقتول باشد)، حبس از سه تا ۱۰ سال پیش بینی شده است.
از نظر جرمشناسان در جهان امروز قصاص و حتی حبس ابد دیگر مجازاتی بازدارنده محسوب نمیشود. در واقع از دید ایدهآل کیفرشناسی، جوامع امروزی باید به سمتی بروند که پیشزمینه وقوع جرم در جامعه را از بین ببرند و نهایتا افراد خودخواسته اقدام به جرم نکنند در غیر این صورت تشدید کیفر نمیتواند از وقوع جرم پیشگیری کند. با این وجود، اما تا رسیدن به آن دید ایدهآل، جوامع مجبور به پیشبینی تدابیر کیفری برای جلوگیری از وقوع جرایم هستند.
منبع: روزنامه اعتمادمنبع: آفتاب
کلیدواژه: دخترکشی قتل قتل رسیده همسرش جدا پدر و مادر توسط پدرش توسط پدر شب حادثه تیر ماه ساعت ۱
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۱۴۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»